(آزمایش 3)
جواب آزمایش هایش را
نشانم داد
گفتم آفرین پیرمرد
چگونه اینقدر خوب
چربی خون ات را
پایین نگه می داری
خندید و گفت
خودش پایین می آید
وقتی چیزی برای خوردن
نداشته باشی </span>
(مهار)
بارها
از این کوچه گذشته ای
و هربار سرمست
از بوی اسپند
و خوشحال
از این همه رضایت
در عین فقر
بی آنکه بدانی
که این همه اسپند
روی آتش دود شده اند
تنها برای مهار بوی تریاک </span>
(عقل)
دهانم را باز کردم
هر چقدر که می توانستم
و او تشویق می کرد
ادامه بده
باز هم بیشتر
دلم می خواست
تمام دردهایم را فریاد کنم
اما نمی شد
مثل همیشه
ساکشن را بیرون کشید و گفت
دهان ات را آب بکش
از ریشه باید ترمیم کنیم </span>
این شعرها از من نیست...برچسب : نویسنده : beghbaldoost9 بازدید : 216