مترسک 32/33/34/35

ساخت وبلاگ
(مترسک32)

چه مترسک جالبی

کت قرمز

شلوار سفید

کلاه لبه دار

کافیست یک تابلو دست بگیرد

تا مثل پیشخدمت رستوران ها

به پرنده ها یگوید

بفرمایید گندم حاضر است

 

(مترسک33)

مزرعه را فروخت

معامله ی سختی بود

همه چیز محاسبه شد

خانه و زمین

مرغ ها و اردک ها

وسایل کشاورزی

تنها مترسک بود

که هیچ ارزشی نداشت

 

(مترسک34)

لابد بدون او 

مزرعه چیزی کم دارد

که هر بهار دهقان

با لباسهای کهنه

نو نوارش می کند

هرچند خوب می داند

که در تمام زمستان 

تنها پرنده ها

همدم مترسک بوده اند

 

(مترسک 35)

آنکه در اداره 

هیچ کاری نمی کند

مترسک نیست

کلاغ است

مترسک حقوق نمی گیرد

آنکه هیچ کاری نمی کند و 

اختلاس می کند

مترسک نیست

ملخ است

که مزرعه را غارت می کند

آنکه هیچ کاری نمی کند و

حقوق نجومی می گیرد

تا در املاک نجومی زندگی کند

مترسک نیست

کلاغ و ملخ هم نیست

پشت نقاب ها پنهان شده است 

تا بی سر و صدا 

خاک مزرعه را 

به توبره کشیده و 

آن سوی آب ها بفروشد

این شعرها از من نیست...
ما را در سایت این شعرها از من نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beghbaldoost9 بازدید : 249 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 21:49